خلوت دل

خلوت دل
 

تقديم به ارباب با وفايم ، اسوه ي مردانگي و شجاعت ، عبد صالح حضرت ابالفضل العباس


يل بود و شوق حمله به اشرار شام داشت
صبح علي الطلوع عطش انتقام داشت
شير ژيان حيدري از كودكي دلير
از كودكي وفا و ادب در مرام داشت
در كربلا براي دفاع از امام عشق
تيغي برنده تر ز همه در نيام داشت
مضطر در انتظار كه فرصت به او رسد
با اين وجود حرمت حكم امام داشت
بعد از نماز صبر و شكيبش تمام شد
نزد امام رفته و عرض سلام داشت
آقا فدايتان بشود روح و پيكرم
اين نوكرت مگر چه كم از آن غلام داشت
آقا مگر كه نوكر خوبي نبوده ام
از طفلي ام مقام شما احترام داشت
آقا اجازه اي بده تا جان فدا كنم
دريايي از وفا و ادب اين كلام داشت
اما امام رخصت ميدان به او نداد
او را فقط اميد و ستون قيام داشت
زيرا وجود او نه فقط مايه ي اميد
با بودنش ستون حرم استقام داشت
با اينكه خيمه ها همه در التهاب بود
اما همينكه بود قلب زنان التيام داشت
وقتيكه خيمه در عطش و اضطراب بود
آقا صدا زدش و به او اين پيام داشت
سقاي تشنه ام چه كنم خيمه تشنه است
آنجا اشاره اي به زنان خيام داشت
از خيمه تا فرات ساقي عطشان كربلا
در دل اميد رفع عطش از امام داشت
با اينكه تشنه بود جرعه اي از آب هم نخورد
يك جرعه را براي لبانش حرام داشت
دريايي از مرام و ادب ، حق عشق را
آنجا براي شان امامش تمام داشت
پر كرد مشك و به سوي خيام رفت
اما مسير پر ز حرامي و دام داشت
تيغش برون نشد ز غلاف و شهيد شد
با اينكه تيغ تيز درون نيام داشت
نامش هميشه در دل تاريخ ثبت شد
پر نور و استوار ، ابالفضل نام داشت
سروده حميد ضياءيزدي


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۱۳ دى ۱۴۰۲ ] [ ۱۰:۰۳:۳۸ ] [ حميد ضياءيزدي ] [ نظرات (0) ]

تقديم به روح ملكوتي حضرت صديقه كبري فاطمه زهرا سلام الله عليها به مناسبت ميلاد سراسر خير و بركت آن بانو


نه تنها بهر بابا خير هستي
براي اهل دنيا خير هستي
نه تنها نام تو ، روحت ، وجودت
بدان اصلًا تو زهرا خير هستي
تو خورشيدي كه حول محور تو
تمام عرشيان دور سر تو
ستون عرش مي لرزد برايت
به رسم عاشقي دور و بر تو
نگاهت تا كه از هم باز گردد
زمان عاشقي آغاز گردد
ندارد تاب دوري تو بابا
كه تا مسجد نرفته باز گردد
دوباره بلكه بيند بار ديگر
رخ زيباي ماهت را پيمبر
تعجب مي كنم احمد چگونه
تحمل داشت كه دادت به حيدر
مگر نا ديدنت را تاب دارد
مگر بي تو پس از اين خواب دارد
مگر در ذهن مي گنجد كه خورشيد
توان دوري مهتاب دارد
ولي هر كس به جز حيدر ندارد
لياقت تا تو را بر او سپارد
اگر حيدر نبودي خواستگارت
محال اينكه تو را تنها گذارد
تو را در دست حيدر داد احمد
به حيدر نيز كوثر داد احمد
براي هردو بودي مثل مادر
نه همسر بلكه مادر داد احمد
چه شيرين بود كام هر دو تا تان
معلا شد مقام هر دو تا تان
زمين شش دانگه اش آن شب سند خورد
به اذن حق به نام هر دو تا تان
خدا مي خواست آن شب نور باشد
زمين از غصه و غم دور باشد
بدينگونه خودش عقد تو را خواند
كه عاقد با عروسش جور باشد
زماني كه بلي ات را شنيدند
تمام عرشيان كل مي كشيدند
تويي تنها دليل خلقت حق
كه حيدر را برايت آفريدند
چه مي گويم من نوكر برايت
زماني كه خود حيدر برايت
هميشه در نمازش بعد الحمد
تلاوت كرد از كوثر برايت
سروده حميد ضياءيزدي


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۱۲ دى ۱۴۰۲ ] [ ۱۰:۴۲:۰۵ ] [ حميد ضياءيزدي ] [ نظرات (0) ]
.: Weblog Themes By nasrblog :.

درباره وبلاگ

نويسندگان
آخرين مطالب
برترین مطالب
مطالب تصادفی
لینک دوستان
لينكي ثبت نشده است
نظرسنجی
[#VoteTitle#]
[#VTITLE#]
     نتیجه
لینک های تبادلی
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
پيوندهای روزانه
لينكي ثبت نشده است
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
آرشيو مطالب
امکانات وب